- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 مگو جان بی سبب بر گردن از مویت رسن دارد دلی گم کرده امیدی بر آن چاه ذقن دارد
2 سرآمد عمر دل در چین زلفش همچنان باقی غریب آری بشهری گر رود دل در وطن دارد
3 یمین الله بر این گر تن دهد پیراهن نازش توان گفتن که صد یوسف درون پیرهن دارد
4 گر از من سرگران دارد نگار گلرخم شاید ز سوی زلف پرچین نسبتی با نسترن دارد
5 بناز ای کوه غم کز تیشه آهم سمر گشتی که اینصیت و صدا را بیستون از کوهکن دارد
6 ندارد شهر سنگی در خور دیوانه عشقش بطفلان گو دل شیدا سر دشت و دمن دارد
7 نه مرداست آنکه از دست غمت چون پیرزن نالد که گر زخمی بدل دارد زشست تیر زن دارد
8 قدشرا باغبان گر نارون گفتم مرنج از من که منتها بر این گر سرنهد بر نارون دارد
9 الا ای شوخ فرزانه مزن آنموی را شانه که صد زنجیر دیوانه بهرچین و شکن دارد
10 دلا بکر سخن در گور کن کاینچارگان مادر زنو زادن سترون گشت و هفت آباء عنن دارد
11 چو ققنس سوزد ار بر خود عجب نبود بسی نیر وزین الحان گوناگون که در دل طبع من دارد