- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 مگو این نسخه طور معنیی یک دستکم دارد تو خارج نغمهای ساز سخن صد زیر و بم دارد
2 صلای عام میآید بهگوش از ساز این محفل قدح بحرکدا چیدهست و جام از بهر جم دارد
3 ادب هرجا معینکرده نزل خدمت پیران رعایتکردگان رغبت اطفال هم دارد
4 زیان را سود دانستمکدورت را صفا دیدم سواد نسخهٔ کمفرصتان خط در عدم دارد
5 خم ابرو شکست زلف نیزآرایش است اینجا نهتنها حسن قامت را به رعنایی علم دارد
6 به چشم هوش اگر اسرار این آیینه دریابی صفا و جوهر و زنگار چشمکها بهم دارد
7 من این نقشیکه میبندم به قدرت نیست پیوندم زبان حیرت انشایم به موهومی قسم دارد
8 نوشتم آنچه دل فرمود خواندم هرچه پیش آمد مرا بیاختیاریها به خجلت متهم دارد
9 ز تحریرم توانکیفیت تسلیم فهمیدن غرورکاتب اینجا سرنگونی تا قلم دارد
10 نفس تا هست فرمان هوسها بایدم بردن به هر رنگیکه خواهیگردن مزدور خم دارد
11 تمیز خوب و زشتم سوخت ذوق سرخوشی بیدل ز صاف و درد مخمور آنچه یابد مغتنم دارد