کار آسانی مدان تاج کمر از بیدل دهلوی غزل 2430

بیدل دهلوی

بیدل دهلوی

بیدل دهلوی

کار آسانی مدان تاج کمر برداشتن

1 کار آسانی مدان تاج کمر برداشتن همچو خورشید آتشی باید به سر برداشتن

2 غفلت ذاتی به جهد ازدل نگردد مرتفع تیرگی نتوان به صیقل از سپر برداشتن

3 سعی بیمغزان به عزم خفت ما باطل است نیست ممکن پنبه را آب ازگهر برداشتن

4 برندارد دوش آزادی خم باری دگر یک نگه‌کم نیست‌گر خواهد شرر برداشتن

5 سایهٔ مو نیز می‌چربد بر آثار نفس اینقدر گردن نمی‌ارزد به سر برداشتن

6 حایلی دیگر ندارد منزل مقصود ما گرد خود می‌باید از ره چون سحر برداشتن

7 همتت در ترک اسباب اینقدر عاجز چراست می شود افکندن بارت مگر برداشتن

8 چون نگه تاکی ز مژگان زحمتت باید کشید یک تپش پرواز و چندین بال و پر برداشتن

9 نیست عذر ناتوانی باب اقلیم وفا زخم بسیار است می‌باید جگر برداشتن

10 شرم‌دار از سعی خوه ای حرص‌کوش بیخبر عزم مقصدگور و آنگه‌ کرّ و فر برداشتن

11 کر چنین نیرن حرصت دشمن آسودکی‌ست خاک شو در منزل ازگرد سفر برداشتن

12 دانه را بیدل ز فیض سجده‌ریزیهای عجز نیست بی نشو و نما از خاک سر برداشتن

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر