من و بزمی که به مژگان نرسد خواب آنجا از اسیر شهرستانی

اسیر شهرستانی

اسیر شهرستانی

اسیر شهرستانی

من و بزمی که به مژگان نرسد خواب آنجا

1 من و بزمی که به مژگان نرسد خواب آنجا شود آرام می و ساغر سیماب آنجا

2 عندلیب چمنی گشته دلم کز نم اشک شعله داغ بود لاله سیراب آنجا

3 شده ام غرقه بحری که ز اعجاز خطر زلف منصور بود پیچش گرداب آنجا

4 شهر تبریز که گلگونی رخسار شفق زرد رویی کشد از خجلت سرخاب آنجا

5 عشق بیکار نشیند که ز اعجاز نظر تشنه خون نمک گشته سفیداب آنجا

عکس نوشته