- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای باد صبحدم خبر دلستان بگوی وصف جمال آن بت نامهربان بگوی
2 بگذار مشک و بوی سر زلف او بیار یاد شکر مکن سخنی زآن دهان بگوی
3 بستم به عشق موی میانش کمر چو مور گر وقت بینی این سخن اندر میان بگوی
4 با بلبلان سوخته بال ضمیر من پیغام آن دو طوطی شکرفشان بگوی
5 دانم که باز بر سر کویش گذر کنی گر بشنود حدیث منش در نهان بگوی
6 کای دل ربوده از بر من حکم از آن توست گر نیز گوییم به مثل ترک جان بگوی
7 هر لحظه راز دل جهدم بر سر زبان دل میتپد که عمر بشد وارهان بگوی
8 سر دل از زبان نشود هرگز آشکار گر دل موافقت نکند کای زبان بگوی
9 ای باد صبح دشمن سعدی مراد یافت نزدیک دوستان وی این داستان بگوی