جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

جلال الدین محمد مولوی(مولانا)
جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

دل از جلال الدین محمد مولوی(مولانا) غزل 963

غزل 963 ام از 6329 غزلیات

دل من که باشد که تو را نباشد

1 دل من که باشد که تو را نباشد تن من کی باشد که فنا نباشد

2 فلکش گرفتم چو مهش گرفتم چه زنند هر دو چو ضیا نباشد

3 به درون جنت به میان نعمت چه شکنجه باشد چو لقا نباشد

4 چو تو عذر خواهی گنه و جفا را چه کند جفاها که وفا نباشد

5 چو خطا تو گیری به عتاب کردن چه کند دل و جان که خطا نباشد

6 دو هزار دفتر چو به درس گویم نه فسرده باشم چو صفا نباشد

7 سمنی نخندد شجری نرقصد چمنی نبوید چو صبا نباشد

8 تو به فقر اگر چه که برهنه گردی چه غمست مه را که قبا نباشد

9 چه عجب که جاهل ز دلست غافل ملکی و شاهی همه را نباشد

10 همه مجرمان را کرمش بخواند چو به توبه آیند و دغا نباشد

11 بگداز جان را مه آسمان را به خدا که چیزی چو خدا نباشد

12 چه کنی سری را که فنا بکوبد چه کنی زری را که تو را نباشد

13 همه روز گویی چو گلست یارم چه کنی گلی را که بقا نباشد

14 مگریز ای جان ز بلای جانان که تو خام مانی چو بلا نباشد

15 چه خوشست شب‌ها ز مهی که آن مه همه روی باشد که قفا نباشد

16 چه خوشست شاهی که غلام او شد چه خوشست یاری که جدا نباشد

17 تو خمش کن ای تن که دلم بگوید که حدیث دل را من و ما نباشد

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر دل من که باشد که تو را نباشد

شاعر شعر دل من که باشد که تو را نباشد چه کسی است ؟

شاعر شعر دل من که باشد که تو را نباشد جلال الدین محمد مولوی(مولانا) می باشد.

شعر دل من که باشد که تو را نباشد در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 7 سروده شده است.

قالب شعر دل من که باشد که تو را نباشد چیست ؟

قالب شعر دل من که باشد که تو را نباشد غزل است

مضمون اصلی شعر دل من که باشد که تو را نباشد چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عارفانه, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عارفانه, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی است.
بنر