1 استاد محمد آنکه دلاک بود همچون دم تیغ خویش ناپاک بود
2 مقراض اجل تسمه عمرش ببرد وزنشتر من زخم دلش چاک بود
3 باید نگریست تیغ همچون نیشش تا اجر دهم ز طبع خیراندیشش
4 گر کند شود کند نهم بر پایش ور تیز بود تیز دهم بر ریشش
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 شاه از تبار خویش وزیر اختیار کرد وین اختیار نیک، شه بخت یار کرد
2 بنیاد ملک روی به سستی نهاده بود زین اختیار پایه ملک استوار کرد
1 مزینیه، کنون رونقی دیگر دارد که از سعادت اولاد خود خبر دارد
2 مزینیه چو سیمرغ عنبرین پر و بال هزار بیضه زرین بزیر پر دارد
1 مرا وزارت عدلیه از نخستین بار ندید قابل شفقت نخواند لایق کار
2 چرا که فاقد هر شرط و جامع هر خلف بدم که آدمیم من نه گرگ آدم خوار
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به