منمای سوار گردی از بابافغانی شیرازی غزل 518

بابافغانی شیرازی

آثار بابافغانی شیرازی

بابافغانی شیرازی

منمای سوار گردی به عنان تو روانه

1 منمای سوار گردی به عنان تو روانه نروم ز پیش راهت به جفای تازیانه

2 در خرگهت ندانم ز چه گشته ارغوانی مگر آنکه دادخواهی زده سر بر آستانه

3 شب هجر بی‌تو وحشت بودم ز سایهٔ خود سزد ار چراغ روشن نکنم به کنج خانه

4 منم آنکه نخل عیشم ز بتان نبست صورت نه به آه پر شراره نه به اشک دانه‌دانه

5 به محبت تو جمعی شده گرم خون، ولیکن من داغدار سوزم بستم درین میانه

6 غم هرکسی که دیدم به ترانه‌ای به سر شد به جز از غم دل من که فزون شد از ترانه

7 من زخم خورده جایی نگذشتم ای فغانی که چو سایه سیل خونی نشد از پِیَم روانه

عکس نوشته
کامنت
comment