- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 نمود با مژه کاریکه نیشتر نکند به دل بگو که از این غمزه بیشتر نکند
2 خدنگ غمزه کاریت با دلم آن کرد که هیچوقت توانگر بکارگر نکند
3 دو طره تو بشوخی و بازی آن کرده است به دل که طفل به گنجشک کنده پر نکند
4 لب تو آب حیات است و کشت تشنه گیم بگو لبت لب لب تشنه تشنه تر نکند
5 به بیحسابی خوناب دل بصورت و چشم ببین که چشم خود از کینه این ضرر نکند
6 بپای نخل قدت سنگ عشق سینه زدم رقیب گوسر هر کوچه نوحه سر نکند
7 من از دعای سحر زاهدا شدم مأیوس نگفته بهتر وقتیکه حرف اثر نکند
8 مرا در این سر پیری بحال خود ایکاش گذاردم دل و زین بیش دربدر نکند
9 رقیب دست بسر گشت گوش شیطان کر خدا کند که از این رهگذر گذر نکند
10 بگو به عارف از این بیش سربسر مگذار ز جان گذشته تفکر بترک سر نکند