- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بمرد رستم زال و زتن غبار گذاشت ببرد حسرت و عبرت بیادگار گذاشت
2 خوشا کسی که چو رو کرد سوی او دنیا باختیار گذشت و باختیار گذاشت
3 بدا کسی که طلب کرد و دل بدنیا بست باختیار گرفت و باضطرار گذاشت
4 گذاشت هر که به جز کرد گار حسرت بود خوشا کسی که دلش را بکردگار گذاشت
5 فلک نگردد الا بمدعای کسی که کار خویش بخلاق کار و بار گذاشت
6 چو اختیار ندادند بنده را در کار خنک کسی که بمختار اختیار گذاشت
7 چو فیض هر که بدنیا نبست دل جان برد دعای خیر زنیکان بیادگار گذاشت