-
لایک
-
ذخیره
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 مرد آن باشد که چون او را رهی بنموده شد در همان ساعت بیای همتش پیموده شد
2 مرد آن باشد که چشم و گوش و دست و پای او جمله در راه خدا بهر خدا فرسوده شد
3 مرد آن باشد که دنیای دنی را چون شناخت همت عالیش از لذات آن آسوده شد
4 مرد آن باشد که آتش در هوای نفس زد پیش از آن کاندر لحد ارکان چشمش توده شد
5 مرد آن باشد که بهر جلوه انوار حق کرد صیقل تا که مرآت دلش بزدوده شد
6 مرد آن باشد که او هرچند علم آموخت باز کرد کوشش تا دگر بر دانشش افزوده شد
7 مرد آن باشد که کرد او غسل در اشک ندم دست و پایش چون بلوث معصیت آلوده شد
8 عمر صرف گفتگو کردیم و کس فیضی نبرد خود خجل گشتیم از خود سعی ما بیهوده شد
9 ای دریغا خلق را گوش پذیرفتن کرست آنچه گفتی فیض در پند کسان نشنوده شد