- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ممسک اگربه عرض سخا جوشد ازشراب دستی بلند میکند اما به زیرآب
2 طبعکرم فسردهٔ دست تهی مباد برگشت عالمیست ستم خشکی سحاب
3 این است اگر سماجت ارباب احتیاج رحم است بر مزاج دعاهای مستجاب
4 غارت نصیب حسرت درد محبتم نگریست بیدلیکه زچشمم نبرد آب
5 دل آنقدرگریستکه غم هم به سیل رفت آتش درآب غوطه زد از اشک اینکباب
6 افسانهسازی شرر و برق تا بهکی گر مرد این رهی توهم از خود برون شتاب
7 یاران عبث به وهم تعلق فسردهاند اینجاست چون نگه قدم از خانه در رکاب
8 صبح از نفسدو مصرعبرجسته خواند و رفت دیوان اعتبار و همین بیتش انتخاب
9 خواهی نفس خیالکن و خواهگرد وهم چیزی نمودهایم در آیینهٔ حباب
10 محویم و باعثی زتحیرپدید نیست ای فطرت آبکرد وزما رفعکن حجاب
11 معنی چه وانماید از این لفظهای پوچ پرتشنه است جلوه وآیینهها سراب
12 در بزم عشق، علم چه و معرفتکدام تا عقل گفتهایم جنون میدرد نقاب
13 در عالمیکه یاد تو با ما مقابل است آیینه میکشد به رخ سایه آفتاب
14 بیدل ز جوش سبزه در این ره فتاده است بیچشم یک جهان مژه تهمتپرست خواب