ممسک اگربه عرض سخا جوشد از بیدل دهلوی غزل 342

بیدل دهلوی

آثار بیدل دهلوی

بیدل دهلوی

ممسک اگربه عرض سخا جوشد ازشراب

1 ممسک اگربه عرض سخا جوشد ازشراب دستی بلند می‌کند اما به زیرآب

2 طبع‌کرم فسردهٔ دست تهی مباد برگشت عالمی‌ست ستم خشکی سحاب

3 این است اگر سماجت ارباب احتیاج رحم است بر مزاج دعاهای مستجاب

4 غارت نصیب حسرت درد محبتم نگریست بیدلی‌که زچشمم نبرد آب

5 دل آنقدرگریست‌که غم هم به سیل رفت آتش درآب غوطه زد از اشک این‌کباب

6 افسانه‌سازی شرر و برق تا به‌کی گر مرد این رهی توهم از خود برون شتاب

7 یاران عبث به وهم تعلق فسرده‌اند اینجاست چون نگه قدم از خانه در رکاب

8 صبح از نفس‌دو مصرع‌برجسته خواند و رفت دیوان اعتبار و همین بیتش انتخاب

9 خواهی نفس خیال‌کن و خواه‌گرد وهم چیزی نموده‌ایم در آیینهٔ حباب

10 محویم و باعثی زتحیرپدید نیست ای فطرت آب‌کرد وزما رفع‌کن حجاب

11 معنی چه وانماید از این لفظهای پوچ پرتشنه است جلوه وآیینه‌ها سراب

12 در بزم عشق‌، علم چه و معرفت‌کدام تا عقل گفته‌ایم جنون می‌درد نقاب

13 در عالمی‌که یاد تو با ما مقابل است آیینه می‌کشد به رخ سایه آفتاب

14 بیدل ز جوش سبزه در این ره فتاده است بی‌چشم یک جهان مژه تهمت‌پرست خواب

عکس نوشته
کامنت
comment