- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
ملک زادهای گنج فراوان از پدر میراث یافت دست کرم بر گشاد و داد سخاوت بداد و نعمت بی دریغ بر سپاه و رعیت بریخت ,
2 نیاساید مشام از طبله عود بر آتش نه که چون عنبر ببوید
3 بزرگی بایدت بخشندگی کن که دانه تا نیفشانی نروید
یکی از جلسای بی تدبیر نصیحتش آغاز کرد که ملوک پیشین مر این نعمت را به سعی اندوختهاند و برای مصلحتی نهاده دست از این حرکت کوتاه کن که واقعهها در پیش است و دشمنان از پس، نباید که وقت حاجت فرو مانی. ,
5 اگر گنجی کنی بر عامیان بخش رسد هر کدخدایی را برنجی
6 چرا نستانی از هر یک جوی سیم که گرد آید تو را هر وقت گنجی
ملک روی از این سخن به هم آورد و مر او را زجر فرمود و گفت مرا خداوند تعالی مالک این مملکت گردانیده است تا بخورم و ببخشم نه پاسبان که نگاه دارم ,
8 قارون هلاک شد که چهل خانه گنج داشت نوشیروان نمرد که نام نکو گذاشت