ملک زاده‌ای گنج فراوان از سعدی شیرازی گلستان 18

سعدی شیرازی

آثار سعدی شیرازی

سعدی شیرازی

ملک زاده‌ای گنج فراوان از پدر میراث یافت دست کرم بر گشاد و داد سخاوت بداد و نعمت بی دریغ بر سپاه و رعیت بریخت...

ملک زاده‌ای گنج فراوان از پدر میراث یافت دست کرم بر گشاد و داد سخاوت بداد و نعمت بی دریغ بر سپاه و رعیت بریخت ,

2 نیاساید مشام از طبله عود بر آتش نه که چون عنبر ببوید

3 بزرگی بایدت بخشندگی کن که دانه تا نیفشانی نروید

یکی از جلسای بی تدبیر نصیحتش آغاز کرد که ملوک پیشین مر این نعمت را به سعی اندوخته‌اند و برای مصلحتی نهاده دست از این حرکت کوتاه کن که واقعه‌ها در پیش است و دشمنان از پس، نباید که وقت حاجت فرو مانی. ,

5 اگر گنجی کنی بر عامیان بخش رسد هر کدخدایی را برنجی

6 چرا نستانی از هر یک جوی سیم که گرد آید تو را هر وقت گنجی

ملک روی از این سخن به هم آورد و مر او را زجر فرمود و گفت مرا خداوند تعالی مالک این مملکت گردانیده است تا بخورم و ببخشم نه پاسبان که نگاه دارم ,

8 قارون هلاک شد که چهل خانه گنج داشت نوشیروان نمرد که نام نکو گذاشت

عکس نوشته
کامنت
comment