تو را افتد که با ما سر از خاقانی شروانی غزل 384

خاقانی شروانی

آثار خاقانی شروانی

خاقانی شروانی

تو را افتد که با ما سر برآری

1 تو را افتد که با ما سر برآری کنی افتادگان را خواستاری

2 مکن فرمان دشمن سر درآور بدین گفتن چه حاجت؟ خود درآری

3 بهای بوسه جان خواهی و سهل است بها اینک، بیاور هر چه داری

4 به یک دل وقت را خرسند می‌باش اگرچه لاغر افتاد این شکاری

5 برای تو جهانی را بسوزم اگر خو واکنی از خامکاری

6 نهان از خوی خود درساز با من که گر خویت خبر دارد نیاری

7 مکن حق‌های خاقانی فراموش اگر روزی حق یاران گزاری

عکس نوشته
کامنت
comment