- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 خسته را فاتحه ای از لب خندان تو بس تشنه را مژده ای از چشمه حیوان تو بس
2 بهر در شور شر افتادن سودازدگان هر سحر شورشی از زلف پریشان تو بس
3 ما ننالیم که حسن تو به ما کام نداد دست حسن تو ازین ظلم به دامان تو بس
4 شاهد دولت ما بی سر و سامانی چند این که فیروز نرفتیم ز میدان تو بس
5 قصه بسیار شد از بهر قبول سخنم اثر چاشنیی از نمک خوان تو بس
6 عطش بادیه و جوع بیابان دارم جرعه زمزمی از چاه زنخدان تو بس
7 جام پر نوش شکوه تو رقیب تو بس است پرده بردار حیای تو نگهبان تو بس
8 خواب ما طاعت شب بستر ما سجادست صبحدم قبله ما چاک گریبان تو بس
9 بر تو حسن سخن امروز «نظیری » ختم است هرکه برهان طلبد قول تو برهان تو بس