- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 مرا هر دم همیگویی که برگو قطعه شیرین به هر بیتی یکی بوسه بده پهلوی من بنشین
2 زهی بوسه زهی بوسه زهی حلوا و سنبوسه برآرد شیر از سنگی که عاجز گشت از او میتین
3 تو بوسه عشق را دیدی مگر ای دل که پریدی که هر جزوت شدهست ای دل چو لب نالان و بوسه چین
4 چو تلقین گفت پیغامبر شهیدان ره حق را تو هم مر کشته خود را بیا برخوان یکی تلقین
5 به تلقین گر کنی نیت بپرد مرده در ساعت کفن گردد بر او اطلس ز گورش بردمد نسرین
6 بکن پی مرکب تن را دلا چون تو نیاسایی چه آسایی از آن مرکب که لنگ است او ز علیین
7 بکن پی اشتری را کو نیاید در پیت هرگز به خارستان همیگردد که خار افتاد او را تین
8 چو او را پی کنی در دم چو کشتی ره رود بیپا ز موج بحر بیپایان نبرد بادبان دین