جانفشانی بکن از محمدحسین غروی اصفهانی غزل 44

محمدحسین غروی اصفهانی

آثار محمدحسین غروی اصفهانی

محمدحسین غروی اصفهانی

جانفشانی بکن ار می طلبی جانان را

1 جانفشانی بکن ار می طلبی جانان را کس بجانان نرسد تا نفشاند جان را

2 روی بر خاک بنه تا که بر افلاک روی سر بده تا نگری سروری دوران را

3 ماه کنعان نرود بر فلک حشمت مصر تا نبیند الم چه، ستم زندان را

4 نوح را کشتی امید به ساحل نرسد تا نیابد غم غرق و خطر طوفان را

5 همت خضر کند طی بیابان فنا ورنه کی بوده نشان ز آب بقا حیوان را

6 حسن لیلی طلبد شیفته ای چون مجنون که بیکباره کند ترک سر و سامان را

7 نافۀ مشک ختا تا نخورد خون جگر نبرد رونق گلزار بهارستان را

8 تا شقائق نکشد بار مشقت عمری نرباید بلطافت دل چون نعمان را

9 مفتقر گر نکشی پای طلب زانسر کوی دست در حلقۀ زنی زلف عبیر افشان را

عکس نوشته
کامنت
comment