-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 سرمایهٔ اظهار بقا هیچکسی کن پرواز هما یمن ندارد مگسی کن
2 تا محو فنا نیست نفس ناله فشان باش تا قافله آرام پذیرد جرسی کن
3 افروختنت سوختنی بیش ندارد گر رشتهٔ شمعی نتوان گشت خسی کن
4 درکوچهٔ بیباکی هر طبع غباریست کس مصلح کس نیست تو برخود عسسی کن
5 بیکسب هوس کام تمنا نتوان یافت گیرم همه تن عشق شدی بوالهوسی کن
6 چون شمع نگاهم نفس شعله فروشیست ای سرمه بجوش از من و فریاد رسی کن
7 کثرت ز تخیلکدهٔ وهم خیالیست یک را به تصنع عدد آوازه سی کن
8 هر جا رسد اندیشه ادبگاه حضور است تا باد چراغی نشوی بینفسی کن
9 بیدل چو نگه رام تعلق نتوان شد گو اشک فشان دانه و حیرت قفسی کن