1 مجنون که کمال عشق و حیرانی داشت مهری نه چو این مهر که میدانی داشت
2 این مهر نه عاشقی ست ، مهری ست که آن با یوسف مصر پیر کنعانی داشت
اولین نفری باشید که نظر میدهید ✨
1 راندی ز نظر، چشم بلا دیدهٔ ما را این چشم کجا بود ز تو، دیدهٔ ما را
2 سنگی نفتد این طرف از گوشهٔ آن بام این بخت نباشد سر شوریدهٔ ما را
1 یک التفات ز فرماندهان نازم نیست ز دور رخصت یک سجدهٔ نیازم نیست
2 منه به گوشهٔ طاق بلند استغنا کلید وصل ، که دستی چنان درازم نیست
1 این زمان یارب مه محمل نشین من کجاست آرزو بخش دل اندوهگین من کجاست
2 جانم از غم بر لب آمد، آه از این غم، چون کنم باعث خوشحالی جان غمین من کجاست
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به
دیدگاهها **