آب حیوان مجوی خاقانی از خاقانی شروانی قطعه‌ 57

خاقانی شروانی

شعربعدی

1365 / 57

شعر قبلی

خانه / خاقانی شروانی / دیوان اشعار خاقانی شروانی / قطعات در دیوان اشعار / قطعه‌ شماره 57

1 آب حیوان مجوی خاقانی که منوچهر خضر خو مرده است

2 نوبت راحت و کرم بگذشت تا چراغ کیان فرو مرده است

3 راحت آن روز رفت کو رفته است کرم آن روز مرده کو مرده است

خاقانی شروانی

شعر شعر کهن قطعه‌ خاقانی شروانی

عکس نوشته

کامنت

شعر های دیگر از خاقانی شروانی

1 زخم زمانه را در مرهم پدید نیست دارو بر آستانهٔ عالم پدید نیست

2 در زیر آبنوس شب و روز هیچ دل شمشادوار تازه و خرم پدید نیست

1 بخت بدرنگ من امروز گم است یارب این رنگ سواد از چه خم است

2 دلدل دل ز سر خندق غم چون جهانم که بس افکنده سم است

1 پای گریز نیست که گردون کمان‌کش است جای فزاع نیست که گیتی مشوش است

2 ماویز در فلک که نه بس چرب مشرب است برخیز از جهان که نه بس خوب مفرش است

شعربعدی

1365 / 57

شعرقبلی