- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ماهرویا! روی خوب از من متاب بی خطا کشتن چه میبینی صواب
2 دوش در خوابم در آغوش آمدی وین نپندارم که بینم جز به خواب
3 از درون سوزناک و چشم تر نیمهای در آتشم نیمی در آب
4 هر که بازآید ز در پندارم اوست تشنه مسکین آب پندارد سراب
5 ناوکش را جان درویشان هدف ناخنش را خون مسکینان خضاب
6 او سخن میگوید و دل میبرد و او نمک میریزد و مردم کباب
7 حیف باشد بر چنان تن پیرهن ظلم باشد بر چنان صورت نقاب
8 خوی به دامان از بناگوشش بگیر تا بگیرد جامهات بوی گلاب
9 فتنه باشد شاهدی شمعی به دست سرگران از خواب و سرمست از شراب
10 بامدادی تا به شب رویت مپوش تا بپوشانی جمال آفتاب
11 سعدیا گر در برش خواهی چو چنگ گوشمالت خورد باید چون رباب