1 مهی ، کندر سمرقند از لب او نبات مصر را جان می فزاید
2 اگر طوطی طبع جان فزاید بشاخ شکر نابش گراید
3 بشولد مر طبق را بر طریقی که در تک آنچه باشد بر سر آید
4 پس آنگه بر سر شاخ فراغت بهر لحنی ، که خواهی ، می سراید
1 ای بر مراد رأی تو ایام رامضا بسته میان بطاعت فرمان تو قضا
2 از جاه تو گرفته سیادت بسی شرف وز فر تو فزوده وزارت بسی بها
1 رایت شرع و ملک منصورست آیت علم عدل مشهورست
2 بخداوند خسروان خاقان که جهانش مطیع و مأمورست
1 چون بر وزد بچهرهٔ تو ، ای نگار ، باد گردد ز نقش چهرهٔ تو پرنگار باد
2 هستم غلام باد ، که هر صبح دم مرا آرد نسیم طرهٔ تو ، ای نگار ، باد