- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 جنون به مستی و هشیاری آزمود مرا ز بسکه محو تو بودم ز خود ربود مرا
2 برای خاطر او قبله گاه دل شده ام اگر دچار شود می کند سجود مرا
3 گداخت شکوه ی رنگ و به پیش چاره گران به آشنا سخنی دسترس نبود مرا
4 غلام همت آزادی گرفتاری دری ز خنده گل در قفس گشود مرا
5 سپند عربده گردم گل است نام خدا دلی که سخت تر از سنگ می نمود مرا
6 ز سوختن غرضم پر فشانی دگر است به رنگ شعله مدان صید دام و دود مرا
7 به صلب خست ارباب روزگار گریخت ز روی خویش خجل دید بسکه جود مرا
8 گهر به دامن مشت غبار می کردند در آن دیار که دست و دلی نبود مرا
9 دل است حلقه ی زنجیر پیچ و تابم اسیر چه قدر ها که ز دیوانگی فزود مرا