- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 جنون نمی کند از خویشتن جدا ما را چه احتیاج به یاران آشنا ما را
2 اگر چه ساده خیالیم ساده لوح نه ایم کدام وعده چه دل دیده ای کجا ما را
3 کشیده تیغ و تغافل گرفته دامانش کجا شناخته آن ترک میرزا ما را
4 خجل ز همرهی مستی و خمار شدیم بگو چه رنگ برآرد دگر وفا ما را
5 اگر شویم نهان در غبار ساختگی سراغ می دهد از رنگ ما حیا ما را
6 کسی نداشت که سررشته را نگه دارد کرایه کرد زدیوانگی وفا ما را
7 چنان به عربده سر می کند که پنداری خریده است جنون برهنه پا ما را
8 اگر اسیر دیار فرنگ هم گردیم نمی خرد کسی از دولت حیا ما را