مده از خنده فریب و مزن از از وحشی بافقی غزل 261

وحشی بافقی

آثار وحشی بافقی

وحشی بافقی

مده از خنده فریب و مزن از غمزه خدنگ

1 مده از خنده فریب و مزن از غمزه خدنگ رو که ما را به تو من بعد نه صلح است و نه جنگ

2 غمزه گو ناوک خود بیهده زن پس مفکن که دل و جان دگر ساختم از آهن و سنگ

3 عذرم این بس اگر از کوی تو رفتم که نماند نام نیکی که توانم بدلش ساخت به ننگ

4 بلبل آن به که فریب گل رعنا نخورد که دو روزیست وفاداری یاران دو رنگ

5 آه حسرت نه به آیینه وحشی آن کرد که توان بردنش از صیقل ابروی تو زنگ

عکس نوشته
کامنت
comment