دراز شد سفر یار دور گشتهٔ از اوحدی مراغه‌ای غزل 34

اوحدی مراغه‌ای

آثار اوحدی مراغه‌ای

اوحدی مراغه‌ای

دراز شد سفر یار دور گشتهٔ ما

1 دراز شد سفر یار دور گشتهٔ ما فغان ازین دلی بی‌او نفور گشته ما

2 به آن رسید که توفان بر آیدم بدو چشم ز سوز سینه همچون تنور کشته ما

3 بخواند راوی مستان به صوت داودی ز شوق او سخن چون زبور گشته ما؟

4 چه بودی آنکه چو حوری در آمدی هر دم به خانهٔ چو سرای سرور گشتهٔ ما؟

5 چه بودی ار خبر او همی رسانیدند به گوش خاطر از خود نفور گشته ما؟

6 ز حافظان وفا نیست مشفقی که کند ملامت دل از کار دور گشتهٔ ما

7 حدیث ما تو بگوی، اوحدی که مشغولست به یاد دوست دل با حضور گشتهٔ ما

عکس نوشته
کامنت
comment