- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 خوش آن حالت که بگشایی ز خواب سرخوشی دیده نگاهی سوی مشتاقان کنی از دیده دزدیده
2 نچیدم از هزاران گل یکی از گلشن حسنت دلی پر خار دارم ز آن همه گلهای ناچیده
3 مکن منعم که آشوب دلست و آفت دیده لب میگون و چشم خوابناک و موی ژولیده
4 ز بس خاری که در پایم شکست از رهگذار دل قدم در گلشن کویت نهم پرسیده پرسیده
5 چه رنجاند مرا هر دم رقیبی بر سر کویت ازین در تا به کی بیرون روم رنجیده رنجیده
6 فغانی کشتهٔ چشم خطاپوشت که از مردم به مستی دیده صد جرم و خطا وز لطف پوشیده