خوش آن حالت که در از بابافغانی شیرازی غزل 383

بابافغانی شیرازی

آثار بابافغانی شیرازی

بابافغانی شیرازی

خوش آن حالت که در روی گلی نظاره می‌کردم

1 خوش آن حالت که در روی گلی نظاره می‌کردم زبویش می‌شدم مست و گریبان پاره می‌کردم

2 ز خود می‌رفتم و می‌سوختم در آتش غیرت چو با دل گفت‌وگوی آن پری‌رخساره می‌کردم

3 من این زخم ملامت بر جبین خویش می‌دیدم چو در اول نظر بر تیغ آن خونخواره می‌کردم

4 جدا از آن ترک عاشق‌کش چنان تنگ آمدم از خود که گر بودی به دستم قتل خود صد باره می‌کردم

5 طبیبان چارهٔ درد دل عاشق نمی‌دانند نهانی درد خود را ورنه من هم چاره می‌کردم

6 فغانی چند گویی حال خود با آن شه خوبان به ناچاری بر آن رخساره‌اش نظاره می‌کردم

عکس نوشته
کامنت
comment