-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بخت در خوابست می خواهم که بیدارش کنم پاره ای غوغای محشر کو که در کارش کنم؟
2 با تو عرض وعده ات حاشا که از ابرام نیست هر چه می گویی همی خواهم که تکرارش کنم
3 جهان بهایش گفتم و اندر ادایش کاهلم تا دگر دلسرد زین مشتی خریدارش کنم
4 بر لب جویش خرامان کرده شوقم دور نیست کز هنر چون خود اسیر دام رفتارش کنم
5 مردم و بر من نبخشود و کنون باز از هوس امتحان تازه می خواهم که در کارش کنم
6 راحت خود جستم و رنج فراوان یافتم مژده دشمن را اگر جهدی در آزارش کنم
7 در غمش عمری به سر بردم ز دعوی شرم نیست فرصتی کو کز وفای خود خبردارش کنم
8 اختلاط شبنم و خورشید تابان دیده ام جرأتی باید که عرض شوق دیدارش کنم
9 تا بیاگاهانمت از ناتوانیهای خویش طاقت یک خلق باید صرف اظهارش کنم
10 نکته هایش بی دهن می ریزد از لب غالبا بی زبان گردم که شرح لطف گفتارش کنم