-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 خوش آن غیرت که بیخود جانب دلدار میرفتم دمی کز خویش میرفتم به کوی یار میرفتم
2 خوش آن خلوتسرا کز اتحاد حسن و عشق آنجا تو از می مست میگشتی و من از کار میرفتم
3 وداع با به راه او پر و بالست سالک را ز خود در پیش میبودم چو بیرفتار میرفتم
4 کنون گر گلستان در دامنم باشد نمیبینم گذشت آن کز پی یک گل به صد گلزار میرفتم
5 به عزلت عادتی دارم که گر از گوشه خلوت به گلزارم کسی بردی به پای دار میرفتم
6 نشانش را ز خود چون یافتم در جستجوی او به گرد خویشتن گردیده چون پرگار میرفتم
7 دگر تقریب رفتن چون به بزم او نمیدیدم برای پرسش آن نرگس بیمار میرفتم
8 کلیم از یاد کس رفتن اگر در دست من بودی چون برق از خاطر این چرخ کجرفتار میرفتم