- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دگر ره گفت بعد از زندگانی بیاد آرم حدیث این جهانی
2 جوابش داد پیر دانش آموز که ای روشن چراغ عالمافروز
3 تو آن نوری که پیش از صحبت خاک ولایت داشتی بر بام افلاک
4 ز تو گر باز پرسند آن نشانها نیاری هیچ حرفی یاد از آنها
5 چو روزی بگذری زین محنتآباد از آن ترسم کز این هم ناوری یاد
6 کسی کو یاد نارد قصه دوش تواند کردن امشب را فراموش