- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 گل ویرانه عاشق به روی آب می خندد به سعی تیشه بیجوهر سیلاب می خندد
2 بهار آرزو را عندلیب از گرد پرواز است گل امید از باغ دل بیتاب می خندد
3 صبوحی می زند برگ گل از شبنم چه می داند که صبح بی ثبات از مشرق سیماب می خندد
4 به مسجد چون روم بی او نمی دانم چه می گویم نمازم می رود از خاطر و محراب می خندد
5 سحاب وی شود هر برگ شبنم دیده گلشن به بیداری بگرید چون کسی در خواب می خندد
6 چه رنگین باده ای دارد دلم از یاد او شبها گل پیمانه اش بر گلشن مهتاب می خندد
7 به بحری کز سبکروحی کند کشتی اسیر آنجا لب هر موجه ای بر لنگر گرداب می خندد