- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 لب عاشق به حرف شکوه بیداد نگشاید زبان بیدلان چون غنچه از هر باد نگشاید
2 چنین کز شش جهت راه امیدم بسته شد ترسم که بر من آسمان هم ناوک بیداد نگشاید
3 دل آسوده را محبت کی به جوش آرد فسون، بند از زبان سوسن آزاد نگشاید
4 ز بیدردی نبستم لب از افغان شام هجرانش دم آخر، گره چون بر زبان افتاد، نگشاید
5 ز قید عشقبازی لذتی دیدم که میخواهم پس از بسملشدن هم بند من صیاد نگشاید
6 ره غم میروی قدسی، ز دلتنگی چه سود افغان جرس را عقده دل هرگز از فریاد نگشاید