یار از عاشق نمی باید که از فضولی بغدادی غزل 173

فضولی بغدادی

آثار فضولی بغدادی

فضولی بغدادی

یار از عاشق نمی باید که پروا شود

1 یار از عاشق نمی باید که پروا شود تا نه عاشق درد دل گوید نه او رسوا شود

2 ما دهان یار را از غنچه بهتر گفته ایم غنچه هم این حرف خواهد گفت گر گویا شود

3 ماه من چون تو ملک خویی پری رخساره نیست در روی زمین حالا مگر پیدا شود

4 میل پنهان تو با من هست عین لطف لیک آه ازان لطفی کزو اظهار استغنا شود

5 تو کشیدی تیغ و من صد سیل بگشادم ز چشم شد مقد غالبا عالم خراب از ما شود

6 پر غم او شد دل از ناصح مرا سودی نماند غم مگر بیرون شود تا پند او را جا شود

7 پیش بی دردان فضولی سر بپای او منه احتیاطی کن مبادا فتنه بر پا شود

عکس نوشته
کامنت
comment