- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 عاشقان چون با خیال یار خود پرداختند خلوت دل را ز غیر دوست خالی ساختند
2 هر دم از نور تجلی چهره ها افروختند در سعادت بر سر عالم علم افراختند
3 تا ز اکسیر سعادت مس خود را زر کنند نقد دل در بوته سودای او بگداختند
4 از جمال دوست ناگه عید اکبر یافته تیغ قربان بر سر نفس بهیمی آختند
5 حال این آشفتگان درد را از ما بپرس کاندرین گوشه بذکر دوست چون پرداختند
6 گه چو عود از آتش هجر عزیزان سوختند گه چو نی با شکر لبهای جانان ساختند
7 منزل ادنای ایشان قاب قوسین آمده اسب همت را چو در میدان وحدت تاختند
8 چون دل پردرد ایشان تختگاه عشق شد رخت غیر از گوشه خاطر برون انداختند
9 نقد جان اندر قمارستان وحدت ای حسین با حریف نرد درد عاشقی درباختند