-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 عاشقان را دم گرم و نفس سرد بسست گرمی و گل نبود اشک و رخ زرد بسست
2 آسمان گو بر هم شعله ی خورشید مدار که مرا همرهی آن مه شبگرد بسست
3 مطلب جام جم و آینه ی اسکندر گر ز مردان رهی یکنظر مرد بسست
4 نیم جانی بدر آورده ام از دیر مغان اینقدر زین سفر دور ره آورد بسست
5 مرشد راه فنا تجربه ی زنده دلانست خضر این راه دل حادثه پرورد بسست
6 شهره گشتیم بتر دامنی و تیره دلی چند ریزید بر آیینه ی ما گرد بسست
7 از پریشانی شمعست گرانجانی جمع لب فرو بند فغانی نفس سرد بسست