- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 عاشق که رنج عشق نداند ز راحتش گو باز گیر رحل اقامت ز ساعتش
2 گفتم قیامت است چو برخاست قامتش غافل که تن بر این ندهد استقامتش
3 انصاف بر چنین قد دلجوی نازنین زیبد که بار ناز کشی تا قیامتش
4 ای باد کاشیانۀ زلفش بهم زدی باری خبر ده از دل ما و سلامتش
5 زاهد که بیگناه رود بر در کریم ترسم بحشر سود نه بخشد ندامتش
6 ایدل بیا که خون تو کز وی نشان نبود در چشم او معاینه بینم علامتش
7 مجنون که رو بجانب دشت جنون نهاد چون ما نبود طاقت سنگ ملامتش
8 گو آسمان نواله بدون همتان دهد ما را نیاز نیست بخوان کرامتش
9 نیرّ ملول شد دل تنگ از هوای ری آمد بناله بختی صبر از اقامتش
10 هین رو ببارگاه شهنشاه طوس نه و اهل بخاک ری همه سود و غرامتش
11 آنشاه تاجدار که شاهان روزگار سایند سر بپای سریر اقامتش
12 تا سرو قامتش بسرت سایه میکند سرباز سایپای و بکش بار قامتش