عاشق که رنج عشق نداند ز راحتش از نیر تبریزی غزل 95

نیر تبریزی

آثار نیر تبریزی

نیر تبریزی

عاشق که رنج عشق نداند ز راحتش

1 عاشق که رنج عشق نداند ز راحتش گو باز گیر رحل اقامت ز ساعتش

2 گفتم قیامت است چو برخاست قامتش غافل که تن بر این ندهد استقامتش

3 انصاف بر چنین قد دلجوی نازنین زیبد که بار ناز کشی تا قیامتش

4 ای باد کاشیانۀ زلفش بهم زدی باری خبر ده از دل ما و سلامتش

5 زاهد که بیگناه رود بر در کریم ترسم بحشر سود نه بخشد ندامتش

6 ایدل بیا که خون تو کز وی نشان نبود در چشم او معاینه بینم علامتش

7 مجنون که رو بجانب دشت جنون نهاد چون ما نبود طاقت سنگ ملامتش

8 گو آسمان نواله بدون همتان دهد ما را نیاز نیست بخوان کرامتش

9 نیرّ ملول شد دل تنگ از هوای ری آمد بناله بختی صبر از اقامتش

10 هین رو ببارگاه شهنشاه طوس نه و اهل بخاک ری همه سود و غرامتش

11 آنشاه تاجدار که شاهان روزگار سایند سر بپای سریر اقامتش

12 تا سرو قامتش بسرت سایه میکند سرباز سایپای و بکش بار قامتش

عکس نوشته
کامنت
comment