بی هنری در دماغ نیست از نظیری نیشابوری غزل 102

نظیری نیشابوری

آثار نظیری نیشابوری

نظیری نیشابوری

بی هنری در دماغ نیست

1 بی هنری در دماغ نیست بد سوزد آن فتیله که از شعله داغ نیست

2 هرگز فرشته از سر بامش نمی پرد آن را که مرغ نامه بری در سراغ نیست

3 طعنم به بی خودی چه زنی محتسب برو ما را فراغتست تو را گر فراغ نیست

4 ما حال خویش بر پر عنقا نوشته ایم در بال هدهد و سر منقار زاغ نیست

5 چون جغد بر خرابی خود فال می زنیم کاین نغمه از ترانه مرغان باغ نیست

6 از خنده های تلخ صراحی به کار ما جز خون دل به گردش چشم ایاغ نیست

7 تلخ است بی تو عمر «نظیری » چه زندگیست بیمار را که بر سر بالین چراغ نیست

عکس نوشته
کامنت
comment