- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 عشق را نازم که بودش را غم نابود نی کفر او زنار دار حاضر و موجود نی
2 عشق اگر فرمان دهد از جان شیرین هم گذر عشق محبوب است و مقصود است و جان مقصود نی
3 کافری را پخته تر سازدشکست سومنات گرمی بتخانه بی هنگامهٔ محمود نی
4 مسجد و میخانه و دیر و کلیسا و کنشت صد فسون از بهر دل بستند و دل خوشنود نی
5 نغمه پردازی ز جوی کوهسار آموختم در گلستان بوده ام یک ناله درد آلود نی
6 پیش من آئی دم سردی دل گرمی بیار جنبش اندر تست اندر نغمهٔ داوود نی
7 عیب من کم جوی و از جامم عیار خویش گیر لذت تلخاب من بی جان غم فرسود نی