بیمار عشق را سر و برگ از بابافغانی شیرازی غزل 85

بابافغانی شیرازی

آثار بابافغانی شیرازی

بابافغانی شیرازی

بیمار عشق را سر و برگ علاج نیست

1 بیمار عشق را سر و برگ علاج نیست گفتم چنانکه هست حکایت مزاج نیست

2 این دل که در عیار وفا نقد خالصست بر سنگ امتحان زدنش احتیاج نیست

3 جامی که هر شکسته ازان لعل پاره ییست در دست و پا چرا فگنندش زجاج نیست

4 در ذات خویش هستی پروانه هم خوشست هست اینقدر که در بر شمعش رواج نیست

5 گویند ترک تاج کن و دردسر مکش جایی که ترک سر نبود ترک تاج نیست

6 این قید هستی تو فغانی بلای تست بشکن قفس که بر آزاده باج نیست

عکس نوشته
کامنت
comment