-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 عشق از دل گذشت تا جان شد جان هم از عشق تا که جانان شد
2 کارم از کار عشق سامان یافت دردم از درد عشق درمان شد
3 ره بایمان خود نمیبردم کفر زلف تو راه ایمان شد
4 هرکه چشم تو دید مست افتاد و آنکه روی تو دید حیران شد
5 هر کجا بود خاطر جمعی در غم زلف تو پریشان شد
6 از وصال تو فیض بهره نیافت عمر او جمله صرف هجران شد
7 روز عمرش بغصه و غم رفت شب او هم بآه و افغان شد