1 عشق است که جان عاشقان زنده از اوست نوری است که آفتاب تابنده از اوست
2 هر چیز که در غیب و شهادت یابی موجود بود ز عشق و پاینده از اوست
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 دل ما گشته است دلبر ما گل ما بی حد است و شکّر ما
2 ما همیشه میان گل شکریم زان دل ما قوی است در بر ما
1 خار بی کنگر چه کار آید مرا راه بی رهبر چه کار آید مرا
2 گر نباشد مرتضی با من رفیق خدمت قنبر چه کار آید مرا
1 قدمی نه در آ در این دریا عین ما جو به عین ما از ما
2 هر که با ما نشست از ما شد بلکه گر قطره بود شد دریا
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به