- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 عشق است آتشی که بیکدم جهان بسوخت در قصر دل فتاد و روان شاه جان بسوخت
2 گفتی ز عقل در مگذر راه دین سپر کو عقل و دین که عشق هم این و همان بسوخت
3 ای فتنه زمانه و ای فتنه زمین جانم مسوز ورنه زمین و زمان بسوخت
4 من خود شناسمت که ز انوار عارضت یک شعله برفروخت یقین و گمان بسوخت
5 گفتی نوازمت چو بسازی بسوز عشق والله در این امید توان جاودان بسوخت
6 عشق تو آتش است و دل بنده سوخته آتش فتاده سوخته دل را روان بسوخت
7 جان حسین از غم عشقت بسوخت لیک هرگز دلت نسوخت که آن ناتوان بسوخت