-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 عاشقی، بر بستر آسودگی پهلو منه تکیه زن بر شعله در گلخن، به گلشن رو منه
2 زهر اگر بر لب نهی، چون می بنوش و دم مزن تیغ اگر بر سر نهی، سر بر سر زانو منه
3 بر میان زنار جز از زلف ترسایان مبند طوق بر گردن به غیر از حلقه گیسو منه
4 کی خبر دارد ز ذوق عاشقی آن کس که گفت دل به پیچ و تاب زلف و عشوه ابرو منه
5 عشق اگر خواهی دلا خون خور نهان و دم مزن همچو قدسی داستانی بر سر هر کو منه