عشق را کام به عهد دل از نظیری نیشابوری غزل 113

نظیری نیشابوری

آثار نظیری نیشابوری

نظیری نیشابوری

عشق را کام به عهد دل خود کام تو نیست

1 عشق را کام به عهد دل خود کام تو نیست صبح امید و شب وصل در ایام تو نیست

2 خوانده ام دفتر پیمان وفا حرف به حرف نام خوبان همه ثبت است همین نام تو نیست

3 من دل شیفته آزار نمی دانم چیست که ز خویشم خبر از لذت دشنام تو نیست

4 آب حیوان نخورد صید تو از لذت تیغ جان به حسرت دهد آن مرغ که در دام تو نیست

5 آتشم در سر و سامان به چه تدبیر زدی؟ یک سر مو چو مرا نیست که خود رام تو نیست

6 آخر ای در گرامی ز کدام آب و گلی هیچ دل نیست که پرورده اکرام تو نیست

7 به برازندگی قامت موزون نازم یک قبا نیست که شایسته اندام تو نیست

8 باش در دوستی از خویش «نظیری » نومید که ز آغاز تو پاینده تر، انجام تو نیست

عکس نوشته
کامنت
comment