اسیر شهرستانی

اسیر شهرستانی

اسیر شهرستانی
اسیر شهرستانی

عشق نیرنگ تغافل با دل از اسیر شهرستانی غزل 140

غزل 140 ام از 1204 غزلیات

عشق نیرنگ تغافل با دل بیتاب ریخت

1 عشق نیرنگ تغافل با دل بیتاب ریخت همچو گرد سرمه از چشم غزالم خواب ریخت

2 از شکست خاطر ما عشق نقصانی نکرد گرد این ویرانه گل در دامن سیلاب ریخت

3 دید تا دیوانه خود را ز موج آشفته موی هر چه پیدا کرد دریا بر سرگرداب ریخت

4 در نظر آورد هرگامی پریزاد دگر از غبار راه او رنگ شب مهتاب ریخت

5 کمترین بازیچه عشق جهان آشوب اوست آتش و بادی که از نیرنگ خاک و آب ریخت

6 لاله اشکم غزالان را ز هم چشمی گداخت قطره خون گرمی کز خنجر قصاب ریخت؟

7 آتش فولاد برق خنجر هستی نبود طرح محشر جوهر تیغش ز پیچ و تاب ریخت

8 قبله ما سجده تنها نه از ما می کشد بس چنین پایید موی ابروی محراب ریخت

9 در گداز انتظارش باغ می‌جوشد اسیر گریه شاداب ما بر آتش گل آب ریخت

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر عشق نیرنگ تغافل با دل بیتاب ریخت

شاعر شعر عشق نیرنگ تغافل با دل بیتاب ریخت چه کسی است ؟

شاعر شعر عشق نیرنگ تغافل با دل بیتاب ریخت اسیر شهرستانی می باشد.

شعر عشق نیرنگ تغافل با دل بیتاب ریخت در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 11 سروده شده است.

قالب شعر عشق نیرنگ تغافل با دل بیتاب ریخت چیست ؟

قالب شعر عشق نیرنگ تغافل با دل بیتاب ریخت غزل است

مضمون اصلی شعر عشق نیرنگ تغافل با دل بیتاب ریخت چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی است.
بنر