سیف فرغانی

سیف فرغانی

سیف فرغانی
سیف فرغانی

عشق تو عالم دل جمله بیکبار از سیف فرغانی غزل 122

غزل 122 ام از 736 غزلیات

عشق تو عالم دل جمله بیکبار گرفت

1 عشق تو عالم دل جمله بیکبار گرفت بختیار اوست برما که ترا یار گرفت

2 من اسیر خود واز عشق جهانی بیخود من درین ظلمت وعالم همه انوار گرفت

3 وقت آنست که از روزن ما در تابد آفتابی که شعاعش در ودیوار گرفت

4 بلبل از غلغل مستانه خود بی خبرست که گل از باغ بشهر آمد و بازار گرفت

5 دوست در روز نهان نیست چو آتش در شب لیک نورش ره ادراک بر ابصار گرفت

6 باغ وصل تو که هجران چو سر دیوارش از پی حفظ گل وصل تو در خار گرفت

7 هست ملکی که سلاطین جهاندار آنرا نتوانند بشمشیر گهر دار گرفت

8 حسن تو یوسفی و عشق تو روح القدسی است که ازو مریم اندیشه من بار گرفت

9 دل خود را پس ازین قلب نخوانم چو زعشق مهر همچون درم وسکه چو دینار گرفت

10 دوست چون روی بغمخواری من کرد مرا چه غم ار پشت زمین دشمن (خون) خوار گرفت

11 سیف فرغانی اگر نیز مرا قدح کند عیب او هم نکنم نیست بر اغیار گرفت

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر عشق تو عالم دل جمله بیکبار گرفت

شاعر شعر عشق تو عالم دل جمله بیکبار گرفت چه کسی است ؟

شاعر شعر عشق تو عالم دل جمله بیکبار گرفت سیف فرغانی می باشد.

شعر عشق تو عالم دل جمله بیکبار گرفت در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 8 سروده شده است.

قالب شعر عشق تو عالم دل جمله بیکبار گرفت چیست ؟

قالب شعر عشق تو عالم دل جمله بیکبار گرفت غزل است

مضمون اصلی شعر عشق تو عالم دل جمله بیکبار گرفت چیست؟

این شعر در دسته‌بندی اجتماعی, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن اجتماعی, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی است.