- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 عشق مرا زبان حکایت بریدنیست مکتوب سر به مهر دلم ناشنیدنیست
2 رازی که در دلست ز دل بایدم نهفت گل های ناشکفته این باغ چیدنیست
3 جلد و بیاض و دفترم از راز دل پر است چشمم به هرچه می افتد از هم دریدنیست
4 از سینه تا به چند برآم فرو برم این نیم قطره خون که ز مژگان چکیدنیست
5 خصم آن حریف نیست که دل کین کشد ازو زین تیر نیم کش پر و پیکان کشیدنیست
6 گفتم مگر به منزل مقصود پی برم یک بار چند گام به هر سو دویدنیست
7 چون یافت دل که بر سر راهی رسیده ام ننشست از طلب که به آن کو رسیدنیست
8 رفتیم و ره به کنه جمالش نیافتیم قانع نگشت دل به رسیدن که دیدنیست
9 دیدیم و دیدنش ز خودی بی خودی نداد این زهر اگر به حوصله کند چشیدنیست
10 زین عشق صد بلاست «نظیری » فسانه چند افسون خامشی به لب و دل دمیدنیست