عشق رخت براه حقیقت سمند از صفای اصفهانی غزل 1

صفای اصفهانی

آثار صفای اصفهانی

صفای اصفهانی

عشق رخت براه حقیقت سمند ما

1 عشق رخت براه حقیقت سمند ما خاک درت دوای دل دردمند ما

2 سودائیان عشق توایم و در آتشیم در سوز دائمیم و نباشد گزند ما

3 آمد بدست کوته ما تاب زلف دوست بیدار بود اختر بخت بلند ما

4 خاطر پسند پست و بلندیم در کمال ای جلوه جمال تو خاطر پسند ما

5 ای شکر تو شهد مذاق دل امید تلخست بی شرنگ غمت کام قند ما

6 ما خاک تیره و رخ خوب تو آفتاب ما صید لاغر و سر زلفت کمند ما

7 پندم دهد که عاشق دیوانه ئی و هست دیوانه آنکه میدهد از عشق پند ما

8 جستیم چون تو آمدی از جا سپندوار بی آتش وصال تو چبود سپند ما

9 ای فارس ترا فرس امر زیر ران بجهاندی از علائق امکان نوند ما

10 بی رائض عنایتت از اولین قدم می نگذرد نهایت سیر سمند ما

11 در سینه است و در دل ما سر عشق و هست غافل ز سر ما سر ناهوشمند ما

12 بگذشت بر سبیل حکایت مدار عمر شد گریه های ما همگی ریشخند ما

13 برق براق نیستی و رفرف فناست در راه فقر دوست کبود و کرند ما

14 ای خواجه تا بچونی و در چند نیستی هستیست در خور دل بیچون و چند ما

15 ما عرش وحدتیم و پر مرغ عقل شیخ بر بام خانه می نرسد از خرند ما

16 پند از صفا دریغ نباشد ولیک حیف شد پند ما بمدرک محجوب بند ما

عکس نوشته
کامنت
comment