-
لایک
-
ذخیره
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای عشق رسوا کن مرا گو نام بر من ننگ شو باید که من عشرت کنم گو ناصحم دلتنگ شو
2 مغزم برون آمد ز پوست افتادم اندر راه دوست ای شوق رهبر شو مرا ای عشق پیش آهنگ شو
3 چون شوق رهبر باشدم از دوری منزل چه غم چون عشق در پیش است گوهر گام صد فرسنگ شو
4 ای عقل از دوری مگو در راه مهجوری مپو گوینده اینجا گنگ شو پوینده اینجا گنگ شو
5 اهد زدین گردی بری از عشق اگر بوئی بری در حلقهٔ مستان در آ با عاشقان همرنگ شو
6 گر مرد عشقی درد جو خاکی شو و گلها بروی بیدردی ار خواهد دلت روسنگ شو روسنگ شو
7 گر مرد عشقی جام گیر ترک رسوم خام گیر ور عاقلی خوش آیدت در بند نام و ننگ شو
8 کاری کز آن نگشود در بر همزن او را زودتر گر عاقلی دیوانه شو دیوانه فرهنگ شو
9 خواهی ز رویش بر خوری وز لعل او شکر خوری موئی شو ای فیض از غمش در زلف او آونگ شو